گفتگو با خانم منيژه غلامرضا- كارآفرين خلاق ايراني

کانون مهندسین تحول کیمیا , 7 مرداد 1392 ساعت 10:18


منيژه غلامرضا متولد 1331 در تهران است. او در خانواده اي که فعاليت اصلي آن به مدت 80 سال دامپروري است، شروع به فعاليت نمود. او فارغ التحصيل از رشتة بهداشت و زيبايي پوست و مو از PARIS L,OREAL، است.

اما در آغاز شغل اصلي اش را حرفة پيشين پدرش قرار داد و سرماية بزرگ خانوادگي اش را به سمت و سوي خواسته و وصيت پدرش هدايت نمود.

پدرش اينچنين وصيت کرده بود؛ ( ثروت من براي تو هست، اما تو بايد مستقل باشي و زحمتي را که تا بحال کشيده اي استفاده کني و بدان که قدرت و توان استقلال را داري. )

او از 19 سالگي شروع به فعاليت کاري نمود و و طبق گفتة خودش به وصيت پدرش عمل کرده و راه ايشان را ادامه داد و از اين بابت که در زمينة رشتة تخصصي اش فعاليت نکرده است، خوشحال است. در 19 سالگي کارخانة توليد ظروف پلاستيکي براي مواد شوينده را به عنوان بابک پلاستيک تأسيس کرد.

او در سن 25 سالگي، به عنوان اولين زن در ايران، به رياست دامداران کشور منصوب گرديد.

خانم غلامرضا و فعاليتهاي کاري و خيريه اي او:

تأسيس و ثبت بنياد نيکوکاري فاطمة زهرا(س) .
عضويت هيئت مديرة جامعة خيرين مدرسه ساز سازمان بهزيستي
نمايندگي فرماندار شميرانات
نمايندة بانوان شميرانات و لواسانات
عضويت در جامعة مخترعين و مبتکرين ايران
وارد کنندة خرگوش آنغورة کاليفرنيايي
اولين پرورش دهندة شتر مرغ در ايران
اولين پرورش دهندة کروکوديل در ايران
توليد فرآورده هايي از شتر مرغ براي درمان آرتروز و دردهاي مفصلي و کرمهاي مؤثر بر پوست و مو، در همکاري با کشور آلمان .

تراش سنگهاي زينتي و توليد زيور آلات از پوست تخم شترمرغ
راه اندازي يک باشگاه ورزشي با ظرفيت 30000 نفر براي حمايت از بيماران مبتلا به ايدز و معتاد و اشتغال زايي براي آنها
کارآفريني در روستاها و ...


سرکار خانم غلامرضا لطفاً خودتان را معرفي کنيد و از وضعيت کلي تحصيل و خانواده خود براي ما بگوييد.
من منيژه غلامرضا متولد 1331 در تهران هستم . 3 فرزند دارم دخترم در خارج از ايران در رشتة سينما تحصيل مي کند و پسر بزرگم تکنولوژي اسب مي‌خواند و پسر کوچکم در نظر دارد که طيورداري بخواند. همسرم در زمينة دامپروري همکار من هستندو در زمينة گوسفند در آذربايجان فعاليت مي‌کنند .

از مهمترين موفقيتهاي خود براي ما بگوييد.
اولين فعاليت من توليد مواد شيميايي بوده که در سال 1362 ماهانه 900 هزار تومان درآمد داشتم. که رقباي من با صدها ميليون سرمايه گذاري چنين درآمدي داشتند.

دومين موفقيت من در دام پروري و کشاورزي بوده که سال 66 به عنوان دامدار نمونه به دانمارک معرفي شدم و رعايت مسائل بهداشتي در دامپروري بود که من را به آن امتياز رساند. از سال 58- 1357 ، زماني که سازمان دامپزشکي کشور مشکل دارويي داشت، ما 1350 رأس گاو داشتيم و جالب است بدانيد که گاوداري ما اصلاً دچار بيماري مسري آن روزها نشد.

در حالي که گاودارهايي که با ما فقط يک ديوار فاصله داشتند، گاوهايشان دچار بيماري شده و مجبور به غربال گري شدند. من در آن زمان هيچ دام آلوده اي نداشتم. به همين دليل در سال 1988 ميلادي ( 1367 شمسي )، به عنوان دامدار نمونه از ايران به کشورهاي خارجي معرفي شدم.

در اين سال نمايشگاهي در دانمارک برگزار شده بود، زماني که دقيقاً بحران جنگ ايران و عراق بود. در آن نمايشگاه 150 وزير دامپروري و کشاورزي از کشورهاي مختلف حضور داشتند. و در سالني که 450 کمپاني دام و کشاورزي حاضر بودند، من با لباس محلي حضور پيدا کردم . در تابلوي معرفي افراد اول اسم من و همسرم و دبير بازرگاني را درج کرده بودند.

بعد از اتمام مراسم، رئيس نمايشگاهها از من بخاطر اين که با لباس محلي حاضر شده بودم، بطور اختصاصي تشکر کرده و به من گفتند : « بخاطر اين که يک زن ايراني و با قدرت و توان به ما معرفي شدي و با لباس محلي کشورت در اينجا حاضر هستي و در زماني که در کشورت بحران سياسي وجود دارد در اينجا حاضر شده اي، از شما تشکر مي کنم.

سومين موفقيت من واردات خرگوش آنغوره از کاليفرنيا بود که من اولين وارد کننده اين خرگوش رنگي هستم و همچنين اولين کسي هستم که توانستم نخ آنغوره را در ايران توليد کنم. به خاطر رنگي بودن اين خرگوش نخ توليد شده نياز به رنگ آميزي ندارد.

چهارمين موفقيت من در زمينة استفاده از پوست، پر و تخم شترمرغ بوده که به همين دليل از من خواستند تا عضو جامعه مخترعين کشور شوم.

پنجمين موفقيت من در زمينه توليد مواد بهداشتي و دارويي از شترمرغ است و در حال حاضر هم در حال جهاني کردن اين توليد هستم.

ششمين موفقيتم پروژه پرورش کروکوديل است و هفتمين موفقيتم راهنمايي دامداران در استفاده از جوش شيرين است.

هشتيمين موفقيتم طرح کارآفريني زنان روستايي است.

نهمين موفقيتم در زمينة سنگهاي قيمتي و زيورآلات توليد شده از پوست تخم شترمرغ مي باشد.

در حال حاضر هم رئيس هيئت مديره و سرمايه گذار پروژه پرورش شتر مرغ در قزوين هستم.

شما چگونه مي توانستيد مراحل اين پروژه ها را طي کنيد؟ چه انگيزه اي داشتيد؟
توليد محصول با کيفيت بالا ، کارآفريني

يکي از پروژه ها در زمينه رشته تحصيلي ام بود در سال 1362 وقتي من کارخانه توليد پلاستيک داشتم و بطري براي وايتکس توليد مي کردم، يک بار براي تسويه حساب به دفتر شرکت وايتکس رفتم و کار آنها را ديدم که يک کارگر با قوري مواد را در ظرف ها وارد مي کند، به فکر اين افتادم که خودمان هم اين محصول را تمام اتوماتيک توليد کنيم. و ما بعد از چندي رغيب شرکت وايتکس شديم.

چون اين محصول يک ماده شيميايي نسبتاً خطرناک است ما تصميم داشتيم که مواد خوب، با کيفيت خوب و البته قيمت بالا به بازار بديم و به دنبال محصول خوب هم رفتيم. بعد از اينکه درخواست داديم و از مکان ما بازديد کردند من از آنها 50 تن مواد اوليه خواستم در حالي که در آن زمان ما محدوديت مواد شيميايي داشتيم. در حالي که از من خواستند که فاکتور فروش اين 50 تن را در بازار به ما تحويل دهيد.

مسئوليني که به ما اين مواد را تحويل دادند از من سؤال هايي پرسيدند تا متوجه شدند که ما کننده اين کار هستيم و به ما اطمينان کردند و مواد را در اختيار ما گذاشتند و خدا را شکر تا وقتي که آن شرکت را داشتيم روزانه يک کاميون سفارش از تهران و يک کاميون سفارش از شهرستان داشتيم.

پدرم در سال 1350 مرحوم شدند و پروژه دام پروري ايشان به عهده من گذاشته شد. در آن سال ها ( حدود 1355 تا 66 ) بيماري دامي بسيار زياد بود ولي من به خاطر رعايت اصول بهداشتي هيچ گونه بيماري در دام هاي ما نبود و به اين دليل دام دار نمونه انتخاب شدم و اين بابي براي ارتباطات جهاني من بود.

در سال 1367 رئيس دامپروري در ايران به ما گفتند که گاو و گوسفند در ايران جايگاهي ندارد و به فکر خرگوش آنغوره و شترمرغ باشيد. پس من خرگوش آنغوره وارد کردم. براي ترخيص خرگوش هاي آنغوره از گمرک، خودم 10 روز در فرودگاه نشستم تا توانستم خرگوش ها را ترخيص کنم. جزء افتخار آميز ترين توليدات من خرگوش آنغوره است چراکه باعث کارآفريني تعداد زيادي شد.

و پروژة پرورش کروکوديل که هم اکنون در دست دارم، از آنجا که پوست کوروکوديل از گران ترين پوست هاي دنيا است. که توليد آن باعث ورود ارز بسيار در ايران و کارآفريني بسيار در کشور مي شود.

من هميشه علاقه مند بودم که در جايي کارهايم را با رشته تحصيلي ام تلفيق کنم و توليد لوازم آرايشي و بهداشتي اين هدف من را محقق کرد.

بخش دارويي کشور هميشه نگران دامپروراني بود که به دنبال دارويي براي تب برفکي باشند. من چون خودم مادر بودم و از جوش شيرين براي ضدعفوني دهان کودکم استفاده مي کردم، از اين کار براي دام هايم هم استفاده کردم و ديدم که اين کار براي دام جواب داد و اين طرح را براي اتحاديه دام داران کشور ارائه دادم و در حال حاضر هم از اين روش استفاده مي کنند.

رؤياي دوران کودکي شما چه بوده است؟
هميشه مي گفتم عکس من بايد روي جلد يک مجله برود، انهم يک مجلة خارجي که اين تصوير در سال 1988 در نمايشگاه دانمارک تحقق يافت. در مجلة دانمارکي و روزنامه هايي که با من مصاحبه کردند. 


همکاري من با فرماندار شميرانات به من کمک کرد تا طرح سلامت و بهداشت، ورزش، منزل ايمن، راه و جلوگيري از ابتلاي جوانان به ايدز را در يکي از روستاهاي لواسانات اجرا کنم. اين کار باعث آموزش مهارت هاي مختلف به زنان روستايي شد و با خريد کالاهاي توليدي توسط آنان به ايشان کمک مي شود تا انگيزه داشته باشند و توليد بيشتر داشته باشند.

پدرم هميشه مي گفتند توليد کنيد، اشتغال ايجاد کنيد، سفره هايتان را پهن کنيد تا مردم بهره مند شوند.

من هميشه از مهمترين چيزها گذشت کردم تا به اهداف مهم مردمي برسم.

من در سال 78 توفيق اين را داشتم که با خيرين مدرسه ساز همکاري کردم. در حال حاضر هم زميني براي سايت مدرسه به منطقه 18 تهران هديه کردم. طرح باشگاه تيراندازي و اسب سواري از طرح هايي است که در دست اجرا دارم.

مهمترين پروژه اي که در حال حاضر به دنبال آن هستم، پروژه اي براي جزامي ها و بيمارام ايدزي است. تا درمان آنها را در مکان سکونت خودشان داشته باشيم.

اعتقاد دارم هرکاري که انجام مي دهم بايد تخصص آن را داشته باشم.

در ارتباط با سنگ هاي قيمتي 3 مليون تومان پرداخت کردم تا تراش سنگ هاي قيمتي را ياد گرفتم و در حال حاضر هم در اين زمينه فعاليت مي کنم.

من هديه هايي که مي خواهم بدهم محصولاتي است که خودم با پوست تخم شترمرغ درست مي کنم.همچنين محصولاتي از چرم شترمرغ، شترمرغ تاکسيدرمي شده، جواهرات از پوست صيقلي شده و تراش خوردة تخم شترمرغ، تزئينات خانه از پوستة تخم شترمرغ و ....

يکي از ويژگيهاي شما تنوع فعاليتهاي شماست، در اين مدت حدود 30 سال فعاليتتان که زياد و حتي هيجاني است، چه چيزي فعاليتهاي شما را اينقدر متنوع کرده و چرا دوست داريد اين توانمندي و تنوع را ابراز کنيد، مهمترين دليل و هدفتان از تمايل به توسعه در زمينه هاي مختلف چيست؟ برخي از انسانهاي ديگر با وجود داشتن کلية امکانات و توانمندي به آنچه دارند بسنده مي کنند به حد موفقيتشان و معتقدند همين که دارند کافيست، شما چرا اين گونه نيستيد؟ 
چون من هيچ گونه هدف مادي ندارم چون نياز مالي ندارم.

در تنوع شغلي ارتباطات بسيار قشنگي با همة افراد و اصناف جامعه پيدا مي کنم و تمايل به توسعة ارتباط اجتماعي دارم. من وقتي به دفتر تلفن نگاه مي کنم مي بينم که ارتباطاتي با اشخاصي دارم که بسيار زياد و متنوع و در همة قشري از جامعه است.

ديگر اين که وقتي جايي چراغي روشن مي شود، يکسري افراد از اين جا بهره مند مي شوند. کسي بايد باشد تا اين چراغ را روشن کند . هدف من اين بود که روشن کننده چراغ باشم

شما تحصيلات و امکان هاي مختلفي براي موفق شدن داشته ايد، افراد زيادي را مي شمناسيم که با داشتن اين امکانها و حتي بيشتر از آن شهامت و جسارت ابراز تواناييها و خلاقيتشان را ندارند. چه باور و تصويري در ذهن داريد که اين شهامت در شما جاري مي گردد؟ 
من اين حالت را مديون الطاف الهي و رابطه اي که با پروردگار برقرار مي کنم، هستم.

اين جسارت و جرأت را هم حمايت خدايي مي بينم. و هرجا مشکل مي خورم با او به صحبت مي نشينم . براي مثال، من در موقعيتي قرار گرفتم که نمي توانستم براي ماشينم بنزين تهيه کنم و بايد حتماً به جاي خاصي براي انجام کاري مهم مي رفتم و حتماً هم بايد از ماشين خود استفاده مي کردم، با خداوند به صحبت کردم و به او گفتم که اوستا کريم، من بايد با اين ماشين بروم و کارم را انجام بدهم . و اين ماشين بايد تا جايي که من به بنزين دست پيدا کنم بنزين داشته باشد.

و اين در حالي بود که ماشين من چراغ هشدار بنزينش 48 ساعت بود که روشن شده بود و عملاً هيچ بنزيني نداشت و وقتي من به شهر مورد نظرم رسيدم به پمپ بنزين رفتم و بنزين را زدم و در اين مدت همواره به خدا توکل داشتم .

يکبار من به تعميرگاه اتومبيل مراجعه کردم و تعميرکار گفت که اتومبيل من 13 نوع ايراد فني دارد، شما چطور با اين اتومبيل رانندگي مي کنيد؟

و من گفتم که من با اتومبيلم صحبت مي کنم و مي گويم: قربون تو بروم، تو بايد من را به مقصد برساني !

آيا اين ارتباط خود را از همان جواني داشتيد؟ 
من 8 ساله بودم و هميشه به همراه پدرم روزه مي گرفتم و به قول ايشان من همراه ديني او بودم و تنهايشان نمي گذاشتم.

اين ارتباط شما با خدا با چه تصويري است؟ چگونه با او صحبت مي کنيد؟ او دور است يا نزديک است؟ تصوير شما از او چگونه است؟
من رفتگانم از اين دنيا را با او ضامن قرار مي دهم.من هميشه بستگانم که از دنيا رفته اند را رابط خودم با آن دنيا قرار مي دهم هميشه براي پدرم فاتحه فرستاده و از ايشان مي خواهم که به خواب من بيايد و با او صلاح و مشورت مي کنم، مثلاً مي گويم : من فردا مي خواهم اين کار را بکنم به من بگو راه چيست؟ ايشان به خوابم آمده، مي گويند راهت اين است و صلاحت اين است.

حتي من يک روز بعد از انجام يک عمل خير در حق يک انسان معلول، شب قبل از خواب نيت کردم که اثر اين کارم را از طريق ديدن پدرم در خواب ببينم و شب ايشان به خوابم آمد و بعد از بوسيدن دست من گفتند آفرين دخترم بخاطر کاري که کردي. و من با اين سرعت متوجه رسيدن اثر کارم به آن دنيا شدم.

آنطور که از صحبتهاي شما پيداست، ارتباط شما با شعور برتر يک گفتگوي ذهني است. در ذهنتان با خداوند راحت گفتگو کرده و هرچه که مي خواهيد انگار که از دوستتان مي خواهيد.
شما اشاره کرديد که با ماشينتان صحبت مي کنيد. مي شود اين گونه برداشت کرد که شما به اين معتقد هستيد که اجسام زنده هستند؟

نه اين ارتباط را با ديگري ( خداوند ) برقرار مي کنم و اوست که فرمان مي دهد. و گرنه که ماشين من از خود درک ندارد و مي خواهم بگويم که قدرتي که آن بالا نشسته، اين حس را در من جاري مي کند که با ماشينم صحبت کنم و اتومبيلم هم به قدرت خداوند عمل کند.

اما جالب اين است که هم در جهان علم ( در بحث کوانتوم )و هم در مباحث معنوي و عرفاني، حتي در قرآن خودمان، ثابت شده که ذرات هستي شعور دارند و زنده اند، که اين شعورشان را از پروردگار مي گيرند و همان طور که گفتيد وقتي ما با هر جسمي صحبت مي کنيم در حقيقت داريم با همان شعور زنده اي که از طرف خداوند در اين جسم کار گذاشته شده، صحبت مي کنيم و مي شود با تمرکز ذهني و ارتباط با ذرات هستي دوام و کيفيت ذرات را زياد کرد و حتي از آنها انرژي کسب نمود، که اين تماماً به شعوري بر مي گردد که خداوند در کل هستي کار گذاشته است.

فکر مي کنيد مجموعه عوامل موفقيتتان تا به حال چه بوده است؟

اعتقاد و ايمان قلبي من به خدا و حقانيت او ،
اعتقاد به عملي که انجام مي دهم ( به اين معني که کاري را برخي ممکن است بگويند که امکان انجامش وجود ندارد، اما من معتقدم که حتماً انجام مي شود. و اين اتفاق مي افتد. )،
صبر و پشتکارم و لطف الهي که هميشه همراهم بوده است.
ارتباطات زياد اجتماعي
و ديگر اين که فکر مي کنم که هرگز براي هيچ انساني در بسته اي نيست. هيچ چيزي نشد ندارد، غيرممکن وجود ندارد. مگر اين که خود انسان نخواهد. 

آيا جايي در کار پيش آمده که سختيها آن قدر زياد شده باشند که کار را رها کنيد؟ و بگوييد ادامة راه ديگر ممکن نيست؟ و اين سختيها فشار روحي به شما وارد کرده است؟
نه هرگز!

چطوري خودتان را در شرايط سخت زندگي مي توانيد از لحاظ روحي قوي نگهداريد؟
احساس مي کنم اگر اين کار را نکنم شکست مي خورم و راز موفقيت يک انسان اين است که هرگز از چيزي نترسد.

من هرگاه به در اتاق يک وزير، مديرکل و حتي مقامات بالاتر مي روم برايم با يک آدم معمولي هيچ فرق نمي کند و مي گويم او يک انسان است و من هم يک انسان هستم. و هرگز مقام و موقعيت انسانها برايم مانع نبوده است. در صورتي که برخي در اين شرايط دائماً به آراستگي ظاهر خود توجه مي کنند و پشت در خود را آماده مي کنند، در حالي که من به راحتي و بدون توجه به ظاهر و بسيار راحت با آن مقام به صحبت مي نشينم.

يعني تصوير اين انسانها براي شما با تصوير انسانهاي عادي يکي است و فرقي نمي کند؟ و آيا فکر نمي کنيد اين سادگي ظاهر و گفتار شما باعث شود که آن مقام بالا به شما کم توجهي کند و حرف شما را نشنود؟
نه! اتفاقاً در دوران 30 تا 35 سال فعاليت اجتماعي من نه تنها اين اتفاق نيفتاده است، که من بهترين نتيجه ها و روابط کاري را کسب کرده ام.

پس ما مي توانيم نتيجه بگيريم که ظاهر مهم نيست و اين قدرت ذهن شماست که شما مي توانيد آنها را با خودتان هم راستا کني.
نه ساده پوشي ، نه شيک پوشي، نه پيچيده گويي و نه ساده گويي، هيچ کدام از اينها چندان مهم نبوده و قدرت ذهني شما اين کار را مي کند. ؟
بله ارتباط و تله پاتي که سريع مي توانم با مخاطبم برقرار کنم، باعث اين اتفاق مي شود و در حقيقت کار را انجام شده مي بينم.

بسياري از انسانها اهداف بزرگ و زيبايي دارند، کمي هم تلاش مي کنند، اما در مواجهه با موانع و سختيها در ميانة راه کم آورده و به هدف خود ادامه نمي دهند. شما در اين مواقع چگونه روحية خود را حفظ کرده و بازهم ادامه مي دهيد؟
در اين افراد ، از مواقع همه چيز را به خدا واگذار مي کنم. من معتقدم که بايد تمام تلاشم را بکنم، اگر آن چيز از نظر خداوند به خير و صلاحم باشد حتماً اتفاق مي افتد و در غير اين صورت نه! اما در هر حال تا آخرين مرحله تلاشم را مي کنم.

با توجه به اين مي توانيم نتيجه بگيريم که شما به اختيار انسان معتقديد؟
بله.

فشار کار و سختي ها را چگونه تحمل مي کنيد؛ با حجم کاري بالايي که داريد؟ چطور احساس و روحيه تان را زنده نگه مي داريد و آن را تقويت مي کنيد؟
من وقتي نتيجة کارم را مي بينم همة خستگي هايم از بين مي روند. وقتي برنامة روزانه ام عملي مي شود، ديگر خستگي را حس نمي کنم.

يعني موفقيت در کارتان و تحقق اهدافتان بزرگترين عامل روحيه براي شماست؟
وقتي به پروردگار اعتقاد داري و کار را براي او انجام مي دهي ديگر خستگي و مشکلات معنايي ندارند و قابل تحمل هستند.

مهمترين و بزرگترين تصويري که از خودتان در حضورتان روي زمين و در جامعه داريد چيست؟
من خودم را خلاق و نوآور مي بينم.

مهمترين ويژگيها و تعريف و تمجيدهاي ديگران در مورد شما چيست؟ معمولاً شما را به چه عنوانها و رفتارهايي مي شناسند؟
لطفاً با افتخار بگوييد و تواضع به خرج ندهيد، چرا که ما معتقديم انسانهايي مثل شما که گنجهاي جامعه هستند، اگر مخفي بمانند، ظلم به جامعه است ، چرا که مي بينيم و مي دانيم که بسياري در جامعة ما از اين که فکر مي کنند کسي در ايران موفق نمي شود، ايران را ترک مي کنند.
ولي اگر نمونه ها و الگوهايي مثل شما را ببينند و با شور و اعتقادي که شما در دل آنها مي اندازيد و اثري که بر مغز انها مي گذاريد، خيلي از آنها ممکن است که اينجا بمانند.


من را به عنوان آدم پرانرژي و خستگي ناپذير مي شناسند.

به تعبير دوستان براي خانم غلامرضا غيرممکن وجود ندارد.

اعتقادات و باورهاي کليدي که شما را در رسيدن به اهدافتان کمک مي کنند چيست که اينچنين قدرتمند پيش مي رويد؟
من فکر مي کنم، همه چيز را خوب ديدن و انرژي مثبت دادن، هميشه موفقيت را ايجاد مي کند.

و تنها چيزي که مشخص است حمايتهاي پروردگار و انرژي ويژه اي است که از او دريافت مي کنم.

نصايح پدرم و ياري خدا و راهنمايي پدرم که مي گفت از هيچ چيز نترسيد و همواره کارهاي بزرگ انجام بدهيد، چون کارهاي کوچک بازده چنداني ندارند.( پدرم خود نيز به اين موضوع اعتقاد داشت، به طوري که يکي از بهترين دوستان پدرم در مورد ايشان چنين مي گفت که : به ايشان اگر آسمان را هم بدهند او معامله مي کند! )

اين باور در من نيز بصورت خودباوري زياد، نهادينه گشته است، طوري که من نيز احساس مي کنم که کارهاي خيلي بزرگ را حتماً مي توانم انجام بدهم.

از بهترين الگوهاي زندگيتان در مسير موفقيت، براي ما بگوييد.
اولين الگو پدرم بودند،

وبعد يکي از بستگان پدرم ، اولين دامدار کشور که هم اکنون سلطان شير ايران هستند و در جواني از صفر شروع کرده بودند و الان از لحاظ درآمد و موفقيت در کارش، شايد بتوان گفت که به بي نهايت رسيده است.

شخص ديگر، مرحوم تفضلي در کاشان ، ايشان در سن 55 سالگي در صنعت نساجي ورشکست مي شوند و از نو شروع به کار مي کنند و کار ايشان طوري رونق مي گيرد که تا پايان عمرشان ،86 سالگي ، مخارج زندگي 6000 نفر خانوادة ايتام را در شهر خودشان به عهده مي گيرند و حامي ايشان مي شوند. و در روز تشييع پيکر ايشان، تعداد بسياري از اين افراد حضور داشتند.

از ايشان نيز آموختم که حتي در سن 55 سالگي هم مي شود کار را از صفر شروع کرد و حامي ديگران بود.

و اما در مورد امور خيريه :
از سال 62 فعاليتم را شروع و به تمام مراکز بهزيستي کشور مراجعه کرده ، مشکلاتشان را بررسي مي کردم و حمايتهايم را باتفاق دوستان ديگر شروع نمودم، خودم به همراه دوستانم و هميشه تعهدم اين بوده که بچه هاي بهزيستي را از لحاظ فرهنگي آموزشي حمايت کنم و اين مار را نيز به عهده دارم در حد توانم. همچنين با تمام مسئولين بهزيستي کشور در ارتباط بوده و اطلاعات و آمار مربوط به آنها را و خدماتشان را به روز دارم.

اگر بخواهيد فردي مثل خودتان را پرورش دهيد و همة آنچه که شما شده ايد به او منتقل کنيد،( با علم به اين که اکثر توانمنديها اکتسابي هستند و بخش کمتر ارثي هستند. ) و توانمنديهايتان را در اين فرد يا افراد ديگر زنده کنيد تا اشخاصي مثل شما و حتي بهتر از شما داشته باشيم چه کاري بايد انجام دهيد؟
اول اعتقادات قلبي و ايماني هر شخصي که مي خواهد موفق شود، قوي باشد. و ديگر اين که سعي کند بهترينها را انتخاب کند و از بديها و يا انسانهاي بد يا کم ارزش دوري کند و با کساني که نمي توانند برايش مؤثر باشند مراوده نداشته باشد و من به اين نتيجه رسيده ام که هميشه با افرادي که از خودم برتر هستند معاشرت و مشورت داشته باشم و از افراد خوب الگو بگيرم.

در کارهايي که وارد مي شويد چطور متوجه مي شويد که با اين کار در جنبة اقتصادي، شهرتي، کارآفرين و ديگر جنبه ها موفق خواهيد شد و دست به انتخاب و انجام آن کار مي زنيد؟ چگونه تشخيص مي داديد که در اين کار با گذاشتن وقت و سرمايه موفق خواهيد شد؟

تجربة خانوادگي من در 80 سال گذشته در زمينة کارهايي که انجام داده ام . و ديگر اين که من آدم نوجويي هستم ، ريسک پذيري فوق العاده بالايي دارم و نمي ترسم از انجام کارهاي جديد، و به سراغ کارهايي مي روم که ديگران اصلاً به سراغش نمي روند.

براي مثال پروژة کروکوديل که من به دنبالش رفتم نيز از نظر برخي اطرافيان بسيار خطرناک بود، چون معتقد بودند که کروکوديل حيوان خطرناکي است و ممکن است حتي انسان را بخورد، اما من نترسيدم و گفتم که راهکارهاي پيشگيري از اين مسئله هم وجود دارد .

از اين که اين امکان را فراهم کرديد تا در کنار هم مجموعة تجربيات و باورها و تلاشهاي سازنده تان را به عنوان يک الگوي برتر در جامعه معرفي نماييم، از شما سپاسگزاريم و بهترين ها را براي شما از پروردگار مي طلبيم.

باورهاي سازندة خانم غلامرضا و ويژگيهاي ايشان:
خانم غلامرضا عاشق کارآفريني و خدمت به ديگران است.

ارتباطات زياد و اعتقاد ايشان به لزوم گسترش هرچه بيشتر اين ارتباطات از ويژگيهاي بارزي است که در نوع کار و تنوع فعاليتهاي ايشان کاملاً مشهود است.

هوش هيجاني بالا و بهره گيري از آن در موقعيتهاي مختلف و همچنين عشق و علاقة وافر به کارش و ديگر ويژگيهايي که در کنار باورهاي زيبا و ارزشمندي که در زير مي خوانيم، از او انساني عاشق، پرتلاش و موفق خلق نموده است.

هيچ چيز نشد ندارد، مگر اين که خود انسان نخواهد.

خواستن و ارادة فرد خيلي اهميت دارد.

اگر نتوانم روحيه ام را حفظ کنم، موفق نمي شوم.

راز موفقيت يک انسان موفق اين است که هرگز از چيزي نترسد.

اگر چيزي به صلاح نباشد، تحقق نمي يابد.

اگر سخت ترين سدها را جلوي پايت گذاشتند، هرگز تسليم نشو.

من خدا را در اولويت قرار داده ام و به غير از او کسي نمي تواند حامي من باشد.

هميشه با افرادي که از شما برتر هستند، معاشرت و مشورت داشته باشيد و از آنها الگو بگيريد.

من کارهاي خيلي بزرگ را مي توانم انجام بدهم، به من اگر آسمان را هم بدهند مي توانم معامله کنم!

همه چيز را خوب ديدن و انرژي مثبت دادن به همه چيز، هميشه موفقيت را به دنبال دارد.

وقتي به پروردگار اعتقاد داري و کار را براي او انجام مي دهي ديگر خستگي و مشکلات معنايي ندارند و قابل تحمل هستند.

در هر حال تا آخرين مرحله تلاشم را مي کنم. اگر آن چيز از نظر خداوند به خير و صلاحم باشد حتماً اتفاق مي افتد و در غير اين صورت نه!

اعتقاد دارم هرکاري که انجام مي دهم بايد تخصص آن را داشته باشم.

وقتي به من مي گويند که کاري امکان ندارد، تازه کار و تلاشم شروع مي شود.

توليد و ايجاد اشتغال بسيار مهم هستند، سفره هايمان را پهن کنيم تا مردم بهره مند شوند.

من با خداوند قرارداد دارم و تمجيدها و يا بي توجهي هاي ديگران بر راهم اثر نمي گذارد.

با يک گل بهار نمي شه. هر کس در جايگاه خودش ميتواند مؤثر باشد ولي اگر هرکس بخواهد منيّت کند به جايي نمي رسد.


کد مطلب: 8364

آدرس مطلب: http://infopoultry.net/vdcc.eq4a2bq10la82.html

موسسه اطلاعات مرغداری
  http://infopoultry.net